چگونه با خودآگاهی بیشتر روابط خود را بهینه سازیم
خودآگاهی یکی از مراحل اصلی زندگی است که چنانچه به آن واقف باشیم و در رسیدن به این مرحله تلاش نماییم، زوایای بسیاری از زندگی ما را تحت تأثیر و در مسیر بهبود و تعالی قرار خواهد داد.
انسان هر چه خود را بیشتر بشناسد و در زندگی خودآگاه تر عمل نماید، کیفیت مطلوب تری از زندگی را نیز دریافت می نماید و به رضایت مندی حقیقی دست
می یابد.
یکی از اثرات مثبت خودآگاهی، بهینه شدن روابط ما در زندگی است که این اثر به تنهایی می تواند مراتب آرامش، شادمانی و رضایت هر چه بیشتر ما را تأمین نماید. در این مقاله به چگونگی خودآگاه بودن در روابط می پردازیم تا با آگاه بودن از نحوه عملکردی در این راستا بتوانیم روابط بهتر و مؤثرتری را با اطرافیان خود در پیش گیریم.
ولی قبل از بررسی این موضوع لازم است تا با معنا و مفهوم خودآگاهی بیشتر آشنا شویم. واژه ی خودآگاهی از دو کلمه خود و آگاه تشکیل شده که معنای ساده یعنی آگاه بودن نسبت به خود و این یعنی:
آیا من به خودم و رفتارهایم آگاهی کامل دارم؟
آیا الان دقیقاً می دانم دارم چه کاری انجام می دهم؟
آیا به تبعات رفتار و گفتار خود کاملاً آگاهم؟
در معنای گسترده تر خودآگاهی یعنی توانایی شناخت و درک نیازها، امیال، نقاط ضعف، عادات و هر جنبه دیگری که به طرز رفتار یک فرد شکل می دهد. در این معنا خودآگاهی به مفهوم خودشناسی نیز دریافت می گردد.
خودآگاه شدن نیاز به تمرین دارد و وقتی فردی همه ی عمر خود را ناخودآگاهانه رفتار نموده، تغییر کردن با خواندن یک مقاله امری تقریباً ناممکن است ولی همین که نسبت به این موضوع آگاه شود و روی رفتار خود حساسیت بیشتری نشان دهد به مرور تبدیل به فردی خودآگاه خواهد شد.
چرا خودآگاه نیستیم؟
شاید برای شما نیز این سؤال پیش آمده باشد، که چرا اکثر انسان ها خودآگاه نیستند؟ بعضی وقتها حرفی می زنیم که حس خوبی را در فرد مقابلمان ایجاد نمی کنیم و باعث رنجش او می شویم و در این حالت حتی ممکن است که خودمان متوجه نشویم که باعث رنجشی شده ایم.
و یا بارها و بارها شاهد انتقاد و گاهاً رفتارهای نامناسب رانندگان با افرادی که قوانین رانندگی را به درستی رعایت نمی کنند بوده ایم، در حالیکه او خود نیز راننده قانونمندی نبوده است. چنین رفتاهایی نشان می دهد که افراد به رفتار دیگران بیشتر آگاه هستند تا به رفتارهای خود.
دلیلش این است که هیچ رفتار صحیح فرهنگی و اخلاقی روی ژن های ما نوشته نشده است. ژن های انسان ذاتاً خودخواه هستند و فقط می خواهند تنها به نیازهای خودشان پاسخ داده شود و اگرما آموزش درست و اصولی نبینیم و آموزش ها ما را به اخلاق و رفتار خود آگاه نکند، مشغول رفتارهای ناخودآگاه و ناآگاهانه می شویم که تبعات منفی خاص خود را در زندگی و روابط ما به دنبال خواهد داشت.
خودآگاهی باید از دوران کودکی به ما آموخته می شد ولی متأسفانه در هیچ کلاسی چنین درسی آموزش داده نشد. کودک تنها به دنبال رفع نیازهای خود است و در این راستا به هیچ چیز دیگری فکر نمی کند و اگر از همان دوران کودکی
آموزش نبیند، در بزرگسالی تصمیمات و نحوه عملکردی ناآگاهانه او تبعات بسیاری را برایش به ارمغان می آورد.
اگر خودآگاه شویم چه خصوصیاتی خواهیم داشت؟
فرد خودآگاه نسبت به اعمال و گفتار خود کنترل بیشتری دارد. او برای خود و دیگران احترام زیادی قائل است و از سرزنش و تحقیر خود و دیگران دوری می کند. دارای روحیه ای مثبت و مشارکت پذیر است. تفکر سیستمی دارد یعنی تنها به منافع خود نمی اندیشد و خوب می داند رفتارش چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت بنابراین آن ها را ارزیابی می کند و سپس دست به عمل می زند. علاقه مند به نظرخواهی و مشورت برای پیشرفت خود است و هرگز نمی گوید خودم همه چیز را می دانم و به تنهایی از پس کارهای خود برمی آیم. خودپذیر است و با مسائل و مشکلات با روحیه ای عالی و مقاوم روبه رو می شود. اهداف و ارزش های خود را می شناسد و دلیل هر کار خود را به درستی می داند. احساس آرامش و رضایت مندی بیشتری در زندگی دارد.
چگونه در روابط مان خودآگاهانه عمل کنیم؟
بعد از اینکه اهمیت خودآگاه بودن و آگاهانه رفتار کردن در زندگی را دانستیم، وقت آن می رسد که بدانیم باید چه اقداماتی انجام دهیم تا به خودآگاهی در رفتارهای مان برسیم و بتوانیم روابط خود را بهبود بخشیم.
-
طرح یک سؤال خوب: از نظر او من چه طور آدمی هستم؟
یکی از راه های خوب برای اینکه به رفتار خود، آگاه تر شویم این است که به جای آن که به این فکر کنیم، دیگران از نظر ما چه جور انسانی هستند، جویا شویم بدانیم ما از نظر آن ها چگونه فردی هستیم.
گاهی تعریف ما از خودمان با توصیف ما توسط دیگران آن چنان تفاوتی دارد که ممکن است به سختی باور کنیم. در این حالت نباید نکته را فراموش کنیم که حتماً از فرد مقابل خواهش کنیم در توصیف ما هم جدی باشد و هم صادقانه نظر حقیقی خود را به ما بگوید.
-
پرهیز از یک اشتباه
اشتباهی که خیلی از افراد مرتکب می شوند دقیقاً مانند وقتی است که ماشین در شن و یا گل گیر کرده باشد و راننده ناشی گاز بیشتری می دهد تا خود را خلاص کند، در حالی که با این کار ناشیانه ، بیشتر ماشین را فرو می برد و راه نجات خود را سخت تر می نماید.
در زندگی خیلی از ما هم همین اتفاق می افتد . وقتی رفتار به ظاهر مناسبی شبیه گازدادن به ماشین در شن را در روابط عاطفی و روابط کاری پیاده سازی می کنیم و به نتیجه نمی رسیم، فقط شدتش را بیش تر می کنیم.
مثلاً وقتی می بینیم فرزندمان کاری را که ما می خواهیم انجام نمی دهد، به جای آن که دنبال رفتار جایگزین باشیم، کار قبلی مان را که مثلاً دعواکردن بود با شدت بیش تری پیش می بریم و انگار که بیش تر در شن ها گاز می دهیم و در چنین مواقعی نتیجه کاملاً معکوس خواهد بود. بله ما به هدف خود نمی رسیم و حتی ممکن است با این رفتار فرزندمان را لجبازتر هم بکنیم.
این تنها نمونه ای از رفتار ناخودآگاهی بود که ممکن است ما مرتکب شویم. در خیلی شرایط از زندگی پیش می آید که ما این گونه نا آگاهانه رفتار کنیم وبا این کار نه تنها به هدف خود نمی رسیم بلکه احساس بدی را ، هم در خود و هم در فرد مقابل مان ایجاد می کنیم.
برای جلوگیری از چنین اتفاقی می توانیم از سلسله مراتبی که در ادامه می آید، الگوبرداری نماییم.
-
من به راستی چه می خواهم؟
مهم ترین گام در کسب خودآگاهی این است که ما برای خود به درستی و شفاف مشخص کنیم که چه می خواهیم؟ این سؤالی است که شاید جوابش برای خیلی از ما کاملاً مشخص نیست.
حتما در زندگی شاهد این صحنه بوده اید که برخی از والدین برای فرزندشان لباس نو،اسباب بازی و یا وسیله ای سرگرم کننده می خرند.وقتی کودک ناآگاه ، اسباب بازی را خراب می کند و لباسش را کثیف، توسط والدین خود مورد سرزنش قرار می گیرد. با او دعوا می کنند که چرا خرابش کردی و یا چرا لباس نو را کثیف کردی و نگه داری نکردی!!
وقتی از والدین بپرسید که شما چرا برای کودک خود اسباب بازی و لباس نو می خرید در جواب می گویند: خوب می خواهیم فرزندمان احساس خوبی داشته باشد و وقتی از آن ها می پرسیم، آیا با این رفتار شما الان فرزندتان احساس خوبی دارد؟ آیا شما به هدف خود رسیده اید؟
خوب معلوم است پاسخی جزء سکوت ندارند و البته که در درون خود پاسخش را منفی می یابند. متوجه می شوند رفتارشان ناآگاهانه بوده و هدف نهایی آن ها را محقق نکرده است. نکته اساسی در اینجا این است که آن ها از ابتدا هدف خود را از انجام این کار مشخص نکرده اند و به همین دلیل نسبت به آن آگاهانه رفتار نمی کنند.
پس برای خودآگاه بودن همیشه باید از خود بپرسیم من به چه دلیلی این کار را می کنم و هدف اصلی من از انجام این کار چیست؟
-
الان چه کاری دارم انجام می دهم؟
بعد از اینکه اهداف من از انجام کارهایم مشخص شد و برای خود شفاف سازی کردم که چه می خواهم، نوبت به این می رسد که آگاه باشم الان دقیقاً دارم چه کاری انجام می دهم. به طور مثال فرض کنید شما از رفتار فردی ناراحت و عصبانی هستید و در مورد آن شخص دارید با دوست صمیمی خود و یا همسر خود صحبت می کنید. اینکه شما ناراحتی از فردی را پیش فرد نامربوط به آن موضوع مطرح کنید یعنی دارید غر می زنید و البته یک مژده، غیبت هم می کنید.
باید در همان حال از خود بپرسید من الان مشغول انجام چه کاری هستم؟ این سؤال شما را متوجه رفتار ناآگاهانه خود می کند.
-
اگر ادامه بدهم چه می شود؟
دو گام قبلی ما به این صورت بود که اول باید مشخص می کردیم خواسته ی ما چیست و بعد از آن باید تعیین می کردیم الان مشغول چه کاری هستم. حالا نوبت به گام سوم می رسد که بسیار کلیدی است. باید از خود بپرسیم اگر به این کار ادامه و همین روش ادامه بدهم، آیا به هدفم می رسم یا نه؟
مثلاً اگر از پدری که فرزندش را دعوا می کند بپرسید، داری چه کار می کنی؟ می گوید دارم فرزندم را به خاطر اشتباهش تنبیه می کنم. اگر از او بپرسید هدف تو از این کار چیست؟ می گوید می خواهم تربیتش کنم تا فرد موفق و مؤدبی در اجتماع گردد. وقتی بپرسید که آیا با ادامه دادن به این کار و پایمال کردن عزت نفس و اعتماد به نفس فرزندت به هدفت خواهی رسید؟ به رفتار خود، آگاه می شود و به این موضوع عمیق تر فکر می کند.
این سؤال از آن سؤال هایی هست که خیلی از ما در زندگی فراموش کرده ایم، از خود و فردی که عمل اشتباه انجام می دهد، بپرسیم و تبعات آن را هم دیده ایم. برخی از ما در حال انجام یک کار اشتباه مداوم در زندگی خود هستیم، یعنی انگار داریم داخل شن ها به ماشین گاز می دهیم.
-
آیا کار مهم تری وجود دارد؟
خیلی وقت ها کاری انجام می دهیم که شاید درست هم باشد، ولی باید از خود بپرسیم، آیا کار درست تر و مهم تر از این کاری که الان در حال انجام آن هستم وجود دارد که آن را در اولویت قرار دهم یا نه؟
این سؤال به شما کمک می کند در زندگی تان با توجه به هدفی که برای خود قرار داده اید، به کارهایی مشغول شوید که از اهمیت بیشتری برخوردار هستند و زمان با ارزش خود را روی کارهای کم ارزش به هدر ندهید.
مثلاً مادری را درنظربگیرید که در حال تمیز کردن اتاق فرزندش و غرزدن در دل خود است، که چرا این قدر اتاق این بچه بهم ریخته است، من تا کی باید اتاقش را تمیز کنم، تا کی باید آشغال های زیر پایش را جارو کنم، کی می خواهد یاد بگیرد، خسته شدم از بس نظافت کردم!!! خوب این مادر دارد یک کار نظافتی و درست را انجام می دهد ولی کار درست تر این است که با یک سرچ در گوگل و یا خرید کتابی با موضوع چگونه به فرزندان خود نظم و ترتیب را بیاموزیم، یاد بگیرد تا فرزند خود را با روش های اصولی و درست مرتب و منظم بار بیاورد.
در این حالت او زمان خود را صرف کار درست تر و با ارزش تری نموده و بی شک نتیجه مطلوب تری را هم دریافت خواهد نمود.
بریان تریسی نویسنده معروف آمریکایی می گوید: همیشه برای انجام همه ی کارها وقت نیست ولی برای انجام کار مهم و باارزش وقت هست
یک مورد عملی
فرض کنید والدی در حال دعوا کردن ویا تنبیه کردن فرزندش به خاطر ننوشتن تکالیفش است. شاید دارد با او بحث می کند و یا می گوید که اگر تکالیفش را انجام ندهد دیگر دوستش ندارد. با مشاهده این شرایط مکالمه ما با والد به شرح زیر خواهد بود:
ما: هدف شما از بحث کردن و دعوا کردن با فرزندتان چیست؟
والد: می خواهم او تکالیفش را انجام دهد
ما: برای چه تکالیفش را انجام دهد؟
والد: برای اینکه در مدرسه نمره بهتری بگیرید
ما: خوب برای چه نمره بهتری بگیرد؟
والد: برای اینکه در کنکور موفق شود و دانشگاه برود
ما: برای چه باید به دانشگاه برود؟
والد: خوب برای اینکه بتواند در آینده شغل خوبی پیدا کند
ما: برای چه باید در آینده شغل خوبی پیدا کند؟
والد: برای اینکه بتواند همسر خوبی اختیار کند و تشکیل خانواده بدهد و از پس مخارج زندگی برآید
ما: برای چه تشکیل خانواده بدهد و همسر خوب اختیار کند؟
والد: تا از زندگی خودش لذت ببرد و در آسایش و آرامش باشد
و این همان نقطه اصلی است، باید بگوییم تا همین جای کار او آرامش را از فرزند خود گرفته است تا شاید در آینده ای که غیرقابل پیش بینی است، بتواند آرامش را سهم او سازد.
نکته ی دیگر این که اگر ما به انجام تکالیف ، بیشتر ازعزت نفس و اعتماد به نفس فرزندمان اهمیت دهیم، کاری مهم تر را فدای کار نه چندان مهمی کرده ایم و در این صورت شکی نیست که به نتیجه مطلوب خود هم نخواهیم رسید و اینجاست که نقش اولویت بندی در گام های خودآگاهی، خود را به خوبی نشان می دهد.
واقعیت این است که نه تنها در مقابل فرزند خود بلکه در دیگر روابط مان نیز، رفتارهای غیرمؤثری در پیش می گیریم و فقط فقط به این خاطر که خودآگاه نیستیم و رفتارهای از پیش ارزیابی شده ای نداریم.
در مثال بالا حتماً گمان می کنید باید بی خیال رفتارهای فرزند خود شوید، خیر اصلاً منظور این نیست. ولی مقابل او ایستادن و دعوا و بحث و ابراز بی مهری به او قطعاً استراتژی درستی نیست و باید در نحوه رفتار با او شیوه درست تری را از راه مشاوره و یا مطالعه در این خصوص در پیش گیرید. تنها این گونه است که شما می توانید خودآگاهانه رفتار کنید.
تا به این جا راهکارهایی برای خودآگاهی را برشمردیم. یک مورد مهم دیگر که کمک می کند تا نسبت به رفتارهای خود آگاه تر شویم مسئله پذیرش است.
-
چه چیزی را می خواهم بپذیرم و چه چیزی را باید بپذیرم؟
بسیاری از افراد جامعه را شاهد بوده ایم که مدام در حال غرزدن هستند. چرا اینجا به دنیا آمده ام؟ چرا پدر و مادر پولداری ندارم؟ چرا شرایط اقتصادی این طوری است؟ چرا مسئولین کاری نمی کنند؟ اصلاً چرا من در این برهه از زمان به دنیا آمده ام؟
این گونه افراد دائم از زمین و زمان می نالند و وقتی از آنها می پرسید، خوب اگر راضی نیستید می توانید مهارت های خود را ارتقاء دهید و شرایط زندگی تان را مطلوب تر سازید، می گویند کو استعداد!! من که استعداد ندارم!! در توانم نیست تغییر ایجاد کنم.
و خیلی جالب است که اکثر افراد همیشه روی مواردی تمرکز می کنند که هیچ کنترلی روی آن ندارند. مثل به دنیا آمدنشان و یا اینکه خانواده طبق خواسته هایشان عمل نکرده اند ویا شرایط نامطلوب اقتصادی . ولی وقتی صحبت از مواردی می شود که در حیطه کنترلی اوست، با یک نه و استعداد ندارم ویا در توانم نمی باشد خود را خلاص می کنند.
بنابراین باید یک سری مسائل را در زندگی که قادر به ایجاد تغییر در آنها نیستیم بپذیریم و سپس تمرکز خود را روی مواردی بگذاریم که می توانیم سطح آن ها را ارتقاء دهیم و تغییرات مطلوب را ایجاد نماییم.
چه چیزی را قرار است بپذیریم و برای رسیدن به آن چه تلاش هایی باید مد نظر بگیریم. آیا حاضریم تلاش کنیم؟ اگر بله، بسم الله و اگر خیر، پس دیگر وقت و انرژی خود را با گفتار ناآگاهانه به هدر ندهیم.
مورد نهایی در مقوله خودآگاهی که باید به آن نیزتوجه خاص داشته باشیم، رفتار اخلاقی است.
-
چگونه اخلاقی رفتار کنم؟
قبل از هر چیز باید بدانیم که تعریف رفتار اخلاقی چیست و بعد از آن آگاه باشیم تا طبق تعریف آن عمل کنیم. برای رفتار اخلاقی تعاریف متعددی بیان شده است ولی در اینجا به ذکر دو تعریف که از سوی افراد بیشتری مورد تأیید قرار گرفته بسنده می کنیم.
یکی از تعاریف رفتاراخلاقی این است که طوری به نیازهای خود پاسخ دهیم که باعث زحمت دیگران نشویم و باری روی دوش آن ها نباشیم.
تعریف دیگر این است که با خود فکر کنیم اگر همه رفتار ما را تکرار کنند، آیا اوضاع بهتر می شود یا بدتر.
شاید گاهی اوقات در لحظه اخلاقی عمل کردن، کار سختی باشد ولی با آگاهی به این مطلب به مرور یاد می گیریم که قبل از اقدام رفتار خود را بررسی نماییم تا ناآگاهانه عمل نکرده باشیم.
رعایت اصول و گام های ذکر شده به ما کمک می کند فردی خودآگاه باشیم و روابط مؤثرتری را برقرار نماییم. بدین ترتیب بی شک رضایت بیشتری نیز در زندگی خود دریافت خواهیم کرد.
با سپاس از استاد محمدپیام بهرام پور
دیدگاهتان را بنویسید