چگونه با سؤال پرسیدن در روابط موفق تر عمل کنیم
یکی از درس های دوران مدرسه مربوط بود به شعری از بوستان سعدی با این مضمون:
چو دانی و پرسی سؤالت خطاست
بله درست است، اگر واقعاً چیزی را دقیق و کامل بدانیم و باز هم در مورد آن سؤال کنیم، شاید کار درستی نباشد؛ ولی سؤال این است که آیا واقعاً می دانیم چه چیزی صحیح است؟ آیا در مورد آن اطمینان کافی داریم؟ هیچ نیازی به سؤال پرسیدن نداریم؟
اگر روابط را در زندگی مانند یک جعبه ابزار فرض کنیم، سؤال پرسیدن در این جعبه، حکم متر را دارد. متر وسیله ای است که با آن می خواهیم اندازه دقیق و درست چیزی را بدانیم. بله با متر ارتباطی سؤال ، می توانیم از جزئیات مسائل به طور دقیق و درست آگاه شویم.
منظور از جزئیات در این جا مسائل شخصی و خصوصی زندگی افراد نیست، امیدوارم اشتباه برداشت نشود. بگذارید خاطره ی یکی از اساتیدم را برای تان بازگو کنم تا به مهم بودن این موضوع بیشتر واقف شوید. استادم می گفت:
برای طراحی یک سمینار، نیاز فوری به چند کتاب داشتم و از همکارم خواستم تهیه شان کند و به خانه ام بفرستد. همکارم با من تماس گرفت و گفت کتاب هایی که می خواستید، به دفتر رسیده است، آن ها را برای تان با آژانس بفرستم یا به پیک موتوری دفتر خودمان؟ در آن لحظه به نظرم این موضوع کاملاً بدیهی بود که با پیک موتوری دفتر فرستاده شود و نیازی به آژانس نبود. به همکارم گفتم نه با همان پیک موتوری خودمان بفرست. در حالی که با کلی عجله منتظر بودم تا این بسته به دستم برسد.
چند ساعتی گذشت و خبری از پیک نشد که نشد. بالاخره بعد از کلی انتظار با دفتر تماس گرفتم و از همکارم پرسیدم؛ چرا هنوز کتاب ها به دست من نرسیده؟ جواب داد؛ خودتان گفتید با پیک موتوری دفتر ارسال کن!!
گفتم بله ولی موضوع چیه؟ گفت؛ آخه پیک موتوری، امروز مرخصی رفته است و فردا می آید. فردا حتماً برای تان ارسال می کنم.
استادم در ادامه گفتن که؛ نپرسیدن یک سؤال و اکتفا کردن به ذهن خودم باعث شد، چندین ساعت وقت ارزشمند من، در انتظار بی خودی به هدر برود.
« بنابراین خیلی از مواقع نباید حدس بزنیم باید حرف بزنیم»
اگر به جای استاد من، فرد دیگری بود، مطمئن بودم که این موضوع می توانست مشاجره تلفنی را بین این فرد و همکارش به وجود آورد. به این شکل؛
چه خبر شد؟ سه ساعته معطلم!! پس چی شد این پیک موتوری!! نکنه رفته کتاب واسم چاپ کنه!! چشمم به در سفید شد و پیک از راه نرسید!!
دوستان عزیز من باید بدانید که سؤال ها معجزه می کنند. اگر سؤال درستی بپرسیم، شک نکنید که جواب درستی هم دریافت می کنیم و در نتیجه می توانیم ارتباطات بهتری هم داشته باشیم. با مطالعه این مقاله بیشتر و بهتر با نقش کلیدی سؤال پرسیدن در بهینه سازی روابط پی خواهید برد.
بلای جان رابطه: نپرسیدن سؤال درست
بگذارید واقعیتی را برای شما بازگو کنم. مغز ما انسان ها برای بقای جسم ما تعبیه شده است. مغز انسان ها از دوران اجدادی ما تا کنون، دائم در حال قضاوت کردن، آن هم پیش از وقوع واقعه است و ناگفته نماند به منفی ترین شکل این قضاوت را انجام می دهد. اگر اجداد ما به این شکل عمل نمی کردند ممکن بود نسل انسان خیلی زود از روی زمین برداشته شود.
ذهن ما با مشاهده یک رویداد بیرونی به سرعت شروع به قضاوت می کند و اگر ما کنترل آن را به دست نگیریم، ما را به ناکجا آباد هم می برد. احساسات و حال وهوای ما را برهم می زند، روابط مان را خدشه دار می کند. نه تنها عملاً هیچ فایده ای برای ما ندارد، بلکه مشکلات بیشتری را هم در زندگی و روابط ما به ارمغان خواهد آورد.
گاه موقعیت هایی پیش می آید که حتی سؤال پرسیدن ممکن است نوعی کنجکاوی و دخالت در مسائل شخصی محسوب گردد. بنابراین در چنین مواقعی یک سؤال فوری و درست این است که از خودمان بپرسیم؛
قضاوت کردن در این مورد چه کمکی به بهتر شدن زندگی من با دیگران می کند؟
با این سؤال ذهن قضاوت گر خود را تا حدودی کنترل خواهیم کرد زیرا، آگاه می شود که پرداختن به این موضوع کاری بیهوده است.
باید این حقیقت را بپذیریم که ما همیشه اطلاعات کافی در مورد وقایع نداریم و نمی توانیم درک درست و کاملی از آن داشته باشیم.اگر آن فرد خیلی به ما نزدیک باشد، با پرسیدن سؤال؛
می شود بیشتر در این مورد توضیح بدهی؟
سعی می کنیم اطلاعات خود را در این زمینه تکمیل کنیم و پیشاپیش دچار قضاوت های نادرست نشویم و به خاطر هیچ و پوچ روابط خود را متشنج نکنیم.
فوائد سؤال پرسیدن
متأسفانه اغلب ما چیز که به خوبی یاد گرفته ایم این است که، هر زمان از ما سؤال شد یا هر موقع در مورد چیزی قرار بود حرف بزنیم، بلافاصله شروع کنیم به صحبت کردن. انگار اصلاً لزومی ندارد سؤالی بپرسیم.
تبعات نادیده گرفتن این موضوع را بارها در تلویزیون شاهد بودیم وقتی که از شخصی درخواست می شود صحبت کند اصلاً نمی پرسد من چقدر وقت دارم برای صحبت کردن و دست آخر هم مجری را مجبور می کند سخنان او را قطع کند. او با چنین رفتاری موجب ناراحتی افراد سخن گوی دیگر می شود و چه بسا با دیدن رفتار مجری که اجازه نمی دهد حرفش را تمام کند موجب ناراحتی خودش هم می شود.
کسی که سؤال می پرسد؛
- کنترل جلسه را در دست دارد
- اطلاعات بیشتری به دست می آورد و سنجیده تر سخن می گوید
- برای پاسخ دهی و صحبت کردن اعتماد به نفس بیشتری خواهد داشت
- او با رفتار و گفتار دقیق و سنجیده، تسلط خود را به خوبی نشان خواهد داد
بنابراین در موقعیت های مختلف باید با پرسیدن سؤال های مربوطه اطلاعات بیشتری را کسب نماییم. در ادامه به چند موقعیت اشاره می کنیم:
مثلاً در پاسخ خودتان را معرفی نمایید؟ بپرسیم در مورد چه چیزی می خواهید بیشتر بدانید؟
سؤال خودتان را معرفی نمایید، می تواند پاسخ کوتاه اسم و فامیل را شامل شود تا پاسخ وسیعی در مورد علاقه مندی ها، استعدادها، موفقیتها، حیطه های کاری و ….
وقتی در مورد سؤالی ابهام داریم؟ می پرسیم؛ می شود بیشتر توضیح دهید و منظور خود را از این سؤال دقیق تر بیان نمایید؟
و یا زمانی که از ما نظرمان را می خواهند؟ باید بپرسیم چه چیزی را می خواهید بیشتر بدانید؟
با سؤالات به جا و درست می توانیم ، پاسخی شفاف تر، بدون حدس و گمان و عاری از قضاوت را ارائه دهیم.
با همه ی این توضیحات شاید این سؤال برای شما پیش آید که چرا خیلی ها سؤال نمی پرسند و وقتی ابزاری با این قدرت وجود دارد، چرا از آن استفاده نمی کنند؟
چرا سؤال نمی پرسیم؟
-
خجالت می کشیم
یکی از اصلی ترین دلایل برای سؤال نپرسیدن این است که ما خجالت می کشیم و در حقیقت اعتماد به نفس کافی برای این کار نداریم.
وقتی افراد خجالتی باشند، ترجیح می دهند کاری را انجام دهند که همه انجام می دهند و سراغ کارهای جدید نمی روند، ایده ها و نظرات خود را بیان نمی کنند و هیچ وقت خواسته درونی خود را ابراز نمی دارند.
-
از تک رو شدن می ترسیم
دلیل دیگری که معمولاً باعث می شود افراد از سؤال پرسیدن اجتناب کنند، ترس از تک رو شدن است. وقتی افراد تابع جمع باشند، ترس کمتری دارند و احساس امنیت بیشتری می کنند.
ولی باید بدانیم شبیه جمع بودن لزوماً به معنای موفقیت ما نخواهد بود و البته در خیلی از مواقع باعث می شود، فرصت ها و موقعیت های زیادی را از دست بدهیم.
مغز ما دوست دارد و ترجیح می دهد مانند دیگران رفتار کند ولی این تنها یک خطای شناختی مغز ماست و ما باید آگاه باشیم که اگر می خواهیم متفاوت باشیم، باید متفاوت هم رفتار کنیم.
برای رسیدن به نتیجه ای موفقیت آمیز، لطفاً ضرب المثل « خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو» را فراموش کنید.
-
ترس از احمق به نظر رسیدن
خیلی وقت ها فکر می کنیم سؤال ما ممکن است خیلی پیش پا افتاده و یا حتی احمقانه به نظر برسد. می ترسیم اشتباه فاحشی کنیم و با یک سؤال نادرست آبروی خود را جلو جمع ببریم.
این ها همه دلایلی بود که بواسطه آن ها ما از سؤال پرسیدن منصرف می شویم و در هاله های ابهام و بی اطلاعی باقی می مانیم. گاه با نپرسیدن سؤال های شفاف کننده روح و روان خود را برهم می زنیم. به طور مثال؛
وقتی شخصی به شما می گوید؛« زود بهت خبر می دهم » و شما هم می پذیرید. ولی منظور این شخص از زود چه زمانی است؟ چند دقیقه دیگر، چند ساعت دیگر، چند روز دیگر ، کدام یک دقیقاً مد نظر اوست. خوب در این حالت با شفاف نکردن این مطلب ممکن است ساعت ها و یا روزها همچنان در انتظار باقی بمانیم و کلی احساس منفی در ذهن خود نسبت به آن شخص هم ایجاد کنیم.
در چنین موقعیت هایی باید فوراً از شخص مقابل پرسید، ببخشید می شود دقیقاً به من بگویید چقدر دیگر اطلاع می دهید؟
سؤالی که باید از آن پرهیز کنیم
اگر می خواهید در ارتباطات خود قوی به نظر بیایید، بعد از توضیح مطلبی هرگز از شخص مقابل نپرسید، فهمیدی یا متوجه شدی؟
این سؤال را می توان غیرمحترمانه ترین سؤال دنیا محسوب کرد، چرا که توهینی بیش نیست و بوی غرور و خودبزرگ بینی می دهد. با این سؤال مخاطب ما احساس احمق بودن می کند. همیشه در چنین مواقعی باید بپرسید، توانستم منظورم را به شما برسانم؟
سؤال طلایی
اگر در اداره یا سازمانی کاری برایتان پیش آید و زمان زیادی از شما گرفته شود و کارتان هم راه نیافتد، هرگز به شخص مقابل نگویید باید کار مرا راه بیاندازی، با گفتن چنین جمله ای نه تنها کارتان راه نمی افتد، بلکه شخص مقابل با تمام قوا روبه روی شما خواهد ایستاد و کار شما را بیشتر به تعویق می اندازد.
در چنین حالتی یک سؤال طلایی وجود دارد که هم به فرد مقابل احساس مثبتی را انتقال می دهد و هم کار شما راحت تر پیش می رود. سؤال این است:
«می شود یه لطفی در حق من بکنید و بفرمایید باید چه کار کنم تا کار من زودتر انجام شود؟»
در نهایت این نکات را به یاد داشته باشیم که:
- از سؤال پرسیدن نترسیم
- اطلاعات خود را کامل کنیم
- به جای حدس زدن حرف بزنیم
با سپاس از استاد محمدپیام بهرام پور
دیدگاهتان را بنویسید