چگونه هدف خود را انتخاب نمائیم
واقعیت این است که اگر بخواهید جزو پنج درصد افرادی باشید که زندگی غنی و با ارزشی دارند و از زندگی خود راضی هستند، باید حاضر باشید کارهایی را که نودوپنج درصد افراد معمولی جامعه انجام می دهند، کنار بگذارید.
یکی از کلیدی ترین مهارت ها در کسب رضایتمندی هدف گذاری است. ولی هدف چیست و تعریف درست آن چه می باشد؟ شاید ساده ترین تعریف از هدف نهایی هر کسی در زندگی این باشد:
«هدف نهایی خواسته ای است که به اندازه کافی دور از دسترس باشد یعنی به سادگی نمی توانیم به دستش آوریم و برای رسیدن به آن باید برنامه ای مشخص داشته باشیم.»
برای رسیدن به هدف نهایی البته می توانیم مسیر حرکت را به هدف های قابل دسترسی تقسیم کنیم و گام به گام به هدف نهایی خود نزدیک شویم. برای تعیین اهداف باید همیشه این نکته را مد نظر داشته باشیم که هدف ما نباید خیلی هم سخت و دور از دسترس باشد به گونه ای که رسیدن به آن غیرممکن به نظر برسد.
مثلاً فردی که 50 کیلو اضافه وزن داشته باشد و بخواهد در مدت یک ماه به وزن نرمال خود برسد، خوب این کار تقریبا دست نیافتنی است واین فرد مدت زمان بیشتری را برای رسیدن به هدفش نیاز دارد.
هدف گذاری نادرست جز خستگی و ناراحتی ثمره ای را به دنبال نخواهد داشت. بنابراین لازم است که نحوه ی صحیح هدف گذاری را در زندگی بیاموزیم. در این مقاله سه گام اصلی هدف گذاری را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
ولی سؤال این جاست که چه دلایل ارزنده ای برای هدف گذاری در زندگی می تواند وجود داشته باشد؟ اصلاً ما چرا باید وقت بگذاریم و هدف گذاری را بیاموزیم؟ برای پاسخ به سؤالات برویم و مزایای هدف گذاری را با هم مرور کنیم.
هدف گذاری چه مزایایی را در زندگی ما به ارمغان می آورد:
-
زندگی هدفمند
یکی ازاصلی ترین فایده های داشتن هدف این است که وقتی هدف برای خودتان مشخص می کنید، از امکانات و منابع تان ( زمان، انرژی، ارتباطات، پول،…) بسیار مؤثرتر استفاده خواهید کرد.
وقتی افراد در زندگی هدف داشته باشند، مشغول حرف زدن پشت سر دیگران نمی شوند، چون وقت ندارند و کارهای مهم تری را برای انجام دادن در برنامه خود جای داده اند، مسیرشان مشخص تر است و از همه چیز برای آن چه می خواهند، هدفمند استفاده می کنند.
-
سلامت جسمانی
آقای مارتین سلیگمن طی تحقیقاتی در زمینه ی ارتباط سلامتی و هدف گذاری این نکته را دریافت و منتشر نموده اند که انسان هدف دار از سلامت جسمانی بیشتری نیز برخوردار است. چرا که فرد هدف دار، احساس کنترل بیشتری روی زندگی خود خواهد داشت و وقتی که این کنترل را بدست آورد، سیستم دفاعی بدنش قوی تر و میزان سلامتی او بالا می رود.
-
بالا رفتن احتمال موفقیت
در مغز ما انسان ها سیستمی به نام RAS وجود دارد. این سیستم در دنیا چیزهایی را به ما نشان میدهد که درباره ی آن ها فکر می کنیم. اغلب مردم بیشتر توجه شان را روی بهانه ها، ترس ها، مشکلات، رفتاردیگران ،غیبت کردن و موارد بیهوده می گذارند؛ در صورتی که فرد هدف دار با فکر کردن به هدفش فرصت هایی را می بیند که پیش از این در نظرش وجود نداشته است.
-
لذت بردن از زندگی
میوه ی دیگر هدف گذاری، لذت از زندگی است. کسی که هدف می گذارد، شادکام تر و خوشبخت تر است. برخلاف این که خیلی ها می گویند: آدمی که هدف نمی گذارد و به دنبال چیزی نمی رود، درگیری ندارد و راحت است، ولی تحقیقات چیز دیگری را نشان می دهند.
در نگاه اول به نظر می رسد اگر هدف نگذارید نگران چیزی نیستید و این درگیری ذهنی را ندارید که به آن می رسید یا نه. ولی واقعیت چیز دیگری است. تحقیقات نشان می دهد افرادی که زندگی هدفمند و پرمعنایی دارند، رضایتمندی را در زندگی تجربه می کنند. هدف گذاری و زندگی با ارزش هاست که یک زندگی غنی و سرشار از رضایت را به ما هدیه می دهد.
چگونه هدف خود را انتخاب کنیم؟
برای این که هدف خود را پیدا کنیم باید اول ایده ها و آرزوهایی داشته باشیم تا آن ها را تبدیل به هدف کنیم. بنابراین به سراغ گام اول یعنی پیدا کردن ایده ها و آرزوها می رویم.
گام اول: ایده و آرزو
برای تعیین هدف باید بدانیم چه ایده و آرزویی هایی داریم. حال سؤال این جاست که چگونه ایده و آرزوهای خود را پیدا کنیم. برای این کارلازم است به سؤالات زیر به دقت و با تمرکز پاسخ دهید، بنابراین کاغذ و قلم خود را لطفاً آماده کنید.
- اگر یک غول چراغ جادو با سه یا پنج آرزو داشتید، از او چه می خواستید؟
لطفاً بدون قضاوت و هر چه دلتان می خواهد به تفکیک بازگو کنید. در بحث ایده یابی برخی افراد با بدبینی جلو می روند. اگر موقع هدف گذاری خوش بین نباشید، امکان ندارد بتوانید کاری کنید. تمام اتفاقات مثبت دنیا به وسیله ی آدم های خوش بین رخ داده است. محض اطلاعتان هیچ آدم بدبینی، هیچ چیزی را اختراع نکرده وهیچ اثری در دنیا نگذاشته است. بنابراین به میزانی خوش بینی نیاز داریم. بر سر راه رسیدن به هدف، موانع همیشه وجود دارند، نباید نگران آن ها بود و ایده را حذف کرد. با توجه به این نکات به پاسخ گویی ادامه دهید.
- اگر می دانستید که شکست نمی خورید چه کارهایی انجام می دادید؟
- اگر مقدار قابل توجهی پول داشتید، چه کار می کردید؟
- اگر فقط شش ماه زنده بودید چه کار می کردید؟
- اگر الان ده سال بعد بود و شما به قبل نگاه می کردید، دوست داشتید چه کارهایی کرده باشید که به آن افتخار کنید؟
- فرض کنید در مجلس ترحیم خود حضور دارید، دوست دارید چگونه از شما یاد شود؟
- چه چیزهایی شما را شگفت زده می کند؟ آیا دوست دارید بخشی از آن باشید؟
- دوست دارید کدام مسائل و مشکلات دنیا و مردم را حل کنید؟
- سه کاری که می تواند انجام آنها در طول سال، آن سال شما را تبدیل به یک سال رؤیایی کند چه هستند؟
در تعیین ایده و آرزوهای خود ،حواس مان به چه حیطه هایی باشد؟
برای بسیاری از ما هدف فقط در حیطه های کسب و کار و درآمد است، در صورتی که ایده ها می توانند در حیطه های مختلفی باشند که بخشی از آن ها را با هم مرور می کنیم:
حیطه خانوادگی وسبک زندگی: اینکه رفتار من با همسر و فرزندانم به سردی نگراید، یک روز یا یک ماه من به طور معمول چگونه باشد و از منابع روزمره ام چطور استفاده کنم.
حیطه کسب وکار و سرمایه گذاری: کسب و کارم چگونه باشد؟ چه محصولات و خدماتی را ارائه دهم؟ چگونه گردش مالی خود را مدیریت کنم؟ سرمایه هایم را چگونه خرج و یا پس انداز کنم؟
حیطه سلامتی: چه برنامه ای برای ورزش کردن داشته باشم؟ تغذیه من چگونه باشد؟
حیطه توسعه و رشد فردی: چه مهارتی را باید یاد بگیرم؟ چه دانشی را کسب کنم؟ چه ارتباطاتی را ایجاد کنم؟
حیطه معنوی: چطور می توانم کمک کنم دنیا جای بهتری برای زندگی شود؟ چگونه می توانم مطابق با ارزش هایم، خود را از نظر معنوی ارتقاء دهم؟ چه خدمتی به همشهریان، هم وطنان و یا مردم دنیا می توانم بکنم؟
حیطه سرگرمی و تفریح: به طور مثال؛ امسال چگونه می توانم بیشترین لذت و تفریح را داشته باشم؟
گام دوم: سازماندهی و اولویت بندی اهداف
وقتی ایده ها و آرزوهای خود را یافتیم، باید آنها را بر اساس تقدم و تأخر زمانی و میزان اهمیت شان در زندگی خود اولویت بندی نماییم.
اینکه کدام هدف ما برای مان از اهمیت بیشتری برخوردار است و ابتدا می خواهیم به آن برسیم و برای رسیدن به آن چقدر به خودمان وقت می دهیم.
مثلاً ایجاد کسب و کار مهم تر از خرید خانه ی مطلوب است و من باید تا ماه آینده حتما وارد کسب و کار مورد نظرم شده باشم ولی برای خرید خانه می توانم تا 5 سال دیگر به خودم مهلت بدهم و تا آن زمان به خانه اجاره ای اکتفا کنم.
گام سوم: آزمون
خوب نوبت به گام آخر می رسد. در این مرحله باید اهداف تعیین شده و اولویت بندی شده ی خود را مورد آزمایش قرار دهیم. یعنی از خود بپرسیم آیا این هدف ارزش این را دارد که عمر و انرژی خود را صرف آن کنم؟ آیا می ارزد که در فهرست اهداف من باشد یا خیر. پس در مرحله ی اول از آزمون باید معنادار بودن هدف را مورد آزمایش قرار دهیم.
برای درک این موضوع باید هدف خود را با چند تکنیک بیازماییم:
-
تکنیک های آزمودن معنا و ارزشمندی هدف:
برای بسیاری از افراد هدف از سوی دیگران انتخاب شده است و برای خود فرد، هیچ معنایی ندارد؛ یا ممکن است فقط برای جلب نظر دیگران چنین هدفی انتخاب شده باشد. با چند تکنیک می توان متوجه شد که آیا هدف تعیین شده واقعی است و برای تان معنا دارد یا نه؟
تکنیک «خب»
آنقدر خودتان را با سؤال خب که چی ؟ و خب حالا بعدش؟ مواجه کنید تا بتوانید از انگیزه اصلی تعیین آن هدف باخبر شوید.
مثلاً فرض کنید خرید یک ماشین مدل بالا را هدف قرار داده اید که صد البته هدف با ارزشی نیست ولی خوب در اینجا فقط یک مثال است. با چند بار سؤال پرسیدن خب بخرم که چی بشه؟ خب حالا بعدش چی بشه؟ متوجه می شوید که هدف صرفاً مادی است و معنای باارزشی ندارد و در نهایت برای خیره کردن چشم دیگران چنین هدفی انتخاب شده باشد.
معمولاً وقتی اهداف بار معنایی خوبی داشته باشند، در کنارشان اهداف مادی هم محقق می شوند، ولی باید هوشیار باشیم که هدفی ارزشمند را انتخاب نماییم. مثلاً فردی که تصمیم می گیرد کسب و کاری را راه اندازی کند تا به واسطه آن، راحتی بیشتری را به مردم هدیه دهد و یا نیازی از مردم جامعه را برطرف کند، این فرد هدفی ارزشمند را در پیش گرفته و خوب با بهتر شدن کسب وکارش به اهداف مادی خود هم خواهد رسید.
تکنیک «جزیره»
تکنیک جزیره به ما کمک می کند بدانیم آیا قلب مان برای آن هدف می تپد یا نه؟ یعنی ذوق و اشتیاق ما واقعی است یا برای تحت تأثیر قراردادن دیگران است؟ وقتی نسبت به یک هدف، ذوق و اشتیاق نداشته باشیم و با آن ارتباط عاطفی برقرار نکنیم، احتمال رسیدن به آن هدف خیلی کم است.
در این تکنیک باید از خود بپرسید که اگر در یک جزیره تنها زندگی می کردم آیا رسیدن به آن هدف به من معنا می داد؟ مثلاً اگر در یک جزیره تنها بودید سوار شدن بر یک ماشین مدل بالا همچنان موجبات خوشحالی و لذت شما را فراهم می کرد یا خیر؟
تکنیک« بی نام»
در این تکنیک باید فرض کنید که شما نامرئی هستید و هر چه به دست آورید یا به هرجایی برسید، کسی متوجه نمی شود و هیچ کسی شما را نمی بیند. با در نظر گرفتن این شرایط از خود بپرسید آیا این هدف همچنان برای من معنادار است؟
بعد از آزمون معنادار بودن نوبت به آزمون دوم می رسد یعنی:
-
چالش برانگیز بودن
در این مرحله باید از خود سؤالات زیر را بپرسیم:
آیا این هدف من را از ناحیه امن خود خارج می کند یا خیر؟
آیا این هدف کمی مرا به سختی می اندازد یا نه؟
آیا این هدف باعث می شود من تبدیل به انسان بهتری شوم؟
آیا این هدف باعث می شود برای رسیدن به آن دچار تردید شوم؟
آیا این هدف باعث می شود توقع من از خودم بالاتر برود؟
آیا راه دقیق رسیدن به این هدف را می دانم؟
اگر جواب همه ی سؤالات بالا به استثنای سؤال آخر بله باشد، این هدف برای شما چالش برانگیز خواهد بود. تنها جواب سؤال آخر باید خیر باشد، چرا که هدف به اندازه کافی باید دور از دسترس باشد و روش دقیق رسیدن به آن را ندانید. قسمت هایی باید گنگ باشد، طوری که با خود بگویید باید پیش بروم و راهش را پیدا کنم.
هدفی که چالش برانگیز نباشد شما را دچارتغییر و تحول نمی کند لذا آن را طوری انتخاب نمایید که شما را به حرکت و تکاپو وادارد.
-
زمان دار بودن
ویژگی بعدی هدف این است که باید در زمان مشخصی به آن دست پیدا کنیم. یعنی زمان دار باشد. با توجه به هدف مان باید زمان مناسب را برای رسیدن به آن انتخاب نماییم. اگر زمان خیلی کمی در نظر بگیریم ممکن است تحت فشار قرار بگیریم و دچار ناامیدی شویم و اگر زمان خیلی زیادی قرار دهیم عمر خود را هدر داده ایم. پس باید سعی کنیم مطابق با هدف مان برایش زمان تعیین کنیم.
ولی از کجا بدانیم زمان مناسب برای هدف مان چقدر است؟ در این جا باید از تجربه های افراد موفق در این کار استفاده کنیم و ببینیم که رسیدن به چنین هدفی برای دیگران چقدر زمان برده است.
-
رشددهنده بودن
ویژگی نهایی هدف رشددهنده گی آن است. در این مرحله باید از خود بپرسید:
آیا این هدف باعث رشد شخصیت من می شود؟
آیا این هدف باعث می شود من تبدیل به انسان توانمندتری شوم؟
آیا مهارت هایی که برای رسیدن به این هدف باید کسب کنم مرا تبدیل به فرد متفاوتی می کند؟
آیا این هدف باعث می شود من انسان بهتر و سودمندتری برای هم نوعان خود شوم؟
در صورتی که این پاسخ ها مثبت باشد به خودتان تبریک بگویید، شما هدف ارزشمندی را برای خود انتخاب نموده اید. در رسیدن به آن برای تان آرزوی موفقیت می کنم.
بنابراین برای تعیین هدف باید سه گام مهم و اساسی برداریم که عبارت بودند از :
تعیین ایده و آرزو، سازمان دهی و اولویت بندی هدف، آزمودن معنا و ارزش هدف
با سپاس از استاد محمدپیام بهرام پور
دیدگاهتان را بنویسید